خداوند خطاب به بنده هاش میگه :
" من تو سفره های خالی شما هستم ... توی سرفه های مادر بزرگ . توی پینه های دست آدمای بدبخت و فقیر .
توی دل مردی که شب با جیب خالی به خونه میره . توی فکر اون فیلسوف بیچاره که میخواد منو ثابت کنه اما نمیتونه . توی چشای سرخ شده ی کسی که به ناحق سیلی میخوره اما خجالت میکشه گریه کنه .توی تنهایی آدم ها . توی استیصال آدم ها . توی خدایا چه کنم ها ؟
توی بازی بچه ها . توی صداقت . توی صفا . توی پاکی . توی توبه ُ توی توبه های مکرری که دائم شکسته میشن .
توی بازگشت به من . توی غلط کردم ها . توی دیگه تکرار نمیشه ها . توی قول میدم دیگه بچه ی خوبی باشم . توی دوست دارم ... توی دل شلوغ تو . توی همه ی دانسته های بی در و پیکر تو . توی شک تو . توی خواستن تو ... توی عشق تو "
و به راستی که هر اندازه خداوند رو باور داشته باشی خداوند همون اندازه برای تو وجود داره .
کتاب "روی ماه خداوند را ببوس"
اهل کوچه همه رفتند ولی ما ماندیم
حقمان هست اگر بی کس و تنها ماندیم
تقصیر کسی نیست اگر رنجوریم
روشنی هست خدا هست فقط ما کوریم.
سلام دوست خوبم
خیلی وقته کم پیدایی
خوشحال میشم شما هم در بحث های اخیر وبلاگم شرکت کنین
منتظر حضورتم
سلام
انتخاب زیبایی بود
ممنون که ما رو شریک لحظه های ناب مطالعه ات می کنید.
محمد و مینو