مهربون

مهربان باش و عاشق ... این گونه دنیا جای بهتری می شود .

مهربون

مهربان باش و عاشق ... این گونه دنیا جای بهتری می شود .

تو را دوست دارم


تو را  به جای همه‌ی روزگارانی که نمی ‌زیسته‌ام ، دوست می‌دارم 

برای خاطر عطر گستره‌ی بی‌کران و برای خاطر عطر نان گرم 

برای خاطر برفی که آب می ‌شود ، برای نخستین گل 

برای خاطر جان‌داران پاکی که آدمی نمی ‌رماندشان  

تو را برای دوست ‌داشتن دوست می ‌دارم   
 

جز تو، که مرا منعکس تواند کرد؟  


من خود، خویشتن را بس اندک می ‌بینیم . 

 
بی تو جز گستره ‌ای بی ‌کرانه نمی ‌بینیم 


میان گذشته و امروز. 


از جدار آیینه ‌ی خویش گذشتن نتوانستم 


می‌ بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم 


راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش می‌ برند. 

 

تو را دوست  می‌دارم   

  

 برای خاطر فرزانگی ‌اَت که از آن من نیست 


تو را به خاطر سلامت 


به رغم همه‌ی آن چیزها که جز وهمی نیست، دوست دارم 


برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی‌دارم
 

تو می ‌پنداری که شکی، به حال آن به جز دلیلی نیست
 

تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا می‌رود 


بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم.  

 

پل الوار

نظرات 1 + ارسال نظر
آ دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:12 ب.ظ

چقد دوست داشتم این شعرو کامل داشته باشم اگه برات زحمتی نیست برام بنویس تا خطتو یادگاری داشته باشم!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد