مهربون

مهربان باش و عاشق ... این گونه دنیا جای بهتری می شود .

مهربون

مهربان باش و عاشق ... این گونه دنیا جای بهتری می شود .

از دوست داشتن ...

سرود زیبای دوست داشتن را زمزمه میکنم و نهیب میزنم به دنیای بی تفاوتی این روزهایم ,تا به خاطر بیاورم ... به خاطر بیاورم که دوست میدارم ... دوست میدارم ... دوست میدارم...

در خیالات رنگارنگ کودکانه ام بالا و پایین میپرم و جشن میگیرم آرامش دوباره چشمانم را  ... از ته دل میخندم و باز هم میخندم  و باز هم ...

نمی دانم چه کسی گاهی هوس میکند این خنده های بی بهانه را از من بگیرد

اصلا نمی دانم چرا گاهی مرا به بازی میگیرد و بی بهانه غمگینم میسازد؟

و اما من آرام آرام درس خود را می آموزم و اوج  میگیرم به سمت این آبی وسیع بی انتها و در قلبم نشانه ای خواهم داشت از تمامی کسانی که دوستشان میدارم و آنها را با خود همسفر خواهم کرد به شهر چراغانی احساس ... به کوچه پس کوچه های عاشقی ... به دشت های سرسبز مهربانی... به  آشنایی مردمانی  که تنها با یک بوسه  عاشق می شوند و تا همیشه تو را به خاطر خواهند سپرد ...

آرام آرام اوج میگیرم و سلام عاشقان را خواهم رسانید به هوای پاک عصمت و تنهایی را برخواهم داشت از دوش قاصدک های همیشه  زیبای احساس و لمس خواهم کرد دستان ناامید دخترک گل فروش را ... و کنار خواهم زد ابرهای سرد و سیاه نفرت  را ... و امید را مهمان قلب ها خواهم کرد و باز هم دوست خواهم داشت ... دوست خواهم داشت ...

زهیر

کتاب زهیر نوشته نویسنده ی معروف برزیلی پائولو کوئیلو هستش

من که عاشق نوشته هاشم

هربار هرکتابی ازش خوندم انگار داشت باهام حرف میزد دقیقا به من کمک میکرد که تو حل مشکلاتم چیکار باید بکنم ...

این کتاب داستان یه مرد ترانه نویسه که ادعا میکنه نویسندس اما هیچوقت جرات نوشتن کتاب رو نداشته اما در حقیقت این بزرگترین آرزوی زندگیشه و تنها وقتی تحقق پیدا میکنه که زنی به نام استر وارد زندگیش میشه و دوباره قدرتی رو که خداوند در وجودش نهادینه کرده به یادش میاره ...

زهیر یکی از بهترین کارای پائولو کوئیلو هستش که خوندنش رو به همه ی دوستانم توصیه میکنم ...

**دنیایی خلق کن که وقتی احتیاج دارم بتوانم به آن پناه ببرم دنیایی که آنقدر دور نباشد که به نظر برسد مستقل از تو زندگی می کنم و آنقدر نزدیک نباشد که به نظر برسد میخواهم به دنیای تو تجاوز کنم ... **