مهربون

مهربان باش و عاشق ... این گونه دنیا جای بهتری می شود .

مهربون

مهربان باش و عاشق ... این گونه دنیا جای بهتری می شود .

دلم از خیلی چیزا گرفته ...

هوای این روزام ابریه ُ ابری و دلگیر 

دنیای این روزام دنیای سردر گمیه که نمی دونم هنوزم توش هوایی واسه نفس کشیدن هست یا نه ... دنیایی که از دست و پنجه نرم کردن با غصه هاش خورد شدم ... وای که چقد همه چیز سیاه شده ...  

 آدمی بودم که خیلی ادعام می شد به اینکه باید مثبت ببینم ُ آره ُباید مثبت نگاه کنم ...اما الان ... شاید اینجا تنها جاییه که تونستم بهش پناه ببرم ... 

خسته شدم از گذروندن روزا ُ فقط گذروندنش ...  شبو صب کردن و صبو شب کردن ...خسته تر از همیشه ... حالا با همه ی وجود حس می کنم که آرامش تمامه خوشبختیه و خوشبختی خود آرامشه ... حس می کنم زندگی کردن تو هوای مه گرفته رو که هیچ کس دیگری رو نمی بینه ُ که همه ی ما درگیر این زندگیه مدرن بی احساس شدیم و ... چقدر دردناکه 

دنیای سنگی که همیشه آرزومه به سهم خودم و حتی اگه شد بیشتر از سهمم توش بذر مهربونی بپاشم اما کجاس جواب مهربونیا؟؟؟  

کجاس اون احساسات پاک که  ادعا داریم تو وجود همه ما هست ...  شاید چشای من کور شدن ... و البته احساساتم  

......... 

......... 

 خوبه ُ نوشتن آرومم می کنه ...  

......... 

  ... شاید روزای سپید و آفتابی خیلی خیلی نزدیک باشن ...

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
جوان جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:20 ب.ظ http://javanmarg.blogsky.com/

درد و دل ساده و بی آلایشی بود،اینو که خوندم بی اختیار یاد این شعرم افتادم:

زندگی ام کویریست که به آن انتهایی نیست نه انتها که حتی فریب سرابی نیست
در کشاکش صورتک های سرگردان یکی نشان ز صورت آشنایی نیست
وز پس سوز تازیانه های زمستان خبر از نرمی نسیم بهاری نیست
بعد هجوم و هیاهوی کلاغان سیاه بهر پرواز پرستوها آسمانی نیست
از فرود خس وخاشاک خشکیده درختان بهر رقص ما هی ها رنگ به جویباری نیست
خشکیده اند گلها در این دیار سرد از برای عطش لاله ها مهر باغبانی نیست
گم گشته ام در این هزار توی حیات به دیار مرگ هم امید کوره راهی نیست
جوان خوانند به شهادت موی سیه زجوانی ام توشه جز دل سیاهی نیست

چقد این شعر زیبا بود ... وبیان احوالات این روزای من
مرسی واقعا

دوست سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:02 ق.ظ

سلام
من هم خیلی دلم گرفته دوست دارم زودتر ببینمت دوباره با هم یک گوشه بشینیم روبری عدد پی مشهورمون با هم حرف بزنیم به وسعت فاصلمون (منظورم فاصله زمانی مکانی نه بعد چهارم) برات دعا کردم برام دعا کن

قربونت برم مریم عزیزم
تو بهترین دوست دنیایی
مطمئن باش خیلی زود تو دانشکده روبروی همون عدد پی مشهور باهم میشینیم وکلی حرفای قشنگ می زنیم
برای همیشه دوست دارم بهترینم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد