روزای قشنگ پاییزی تند و تند میگذرن و من محو این همه زیبایی میشم ...چقد این روزا قشنگن... مهم نیست که من توی وجود خودم درگیریا و دل مشغولیای خاص خودمو دارم مهم اینه که ذات این روزا قشنگه و هیچ چیز نباید احساس این زیباییو از من بگیره...
احساساتمو کنترل میکنم گاهی وقتا خیلی سخته فریاد نزدن و تو وجودت خفه کردن اما خوب خیلیم بد نیست ...
یاد گرفتم هرچقدر که احساساتم باعظمت و صادقانس نباید ایجاد توقع کنه ... این توقع دوست داشتنو از بین میبره و وجود آدمو خالی میکنه
راستش این روزا حالم خوبه ... به یه نتیجه ی بزرگ رسیدم و تصمیممو گرفتم ...آخه تصمیم گرفتن بعد از یه مدت طولانی اونم یه تصمیم منطقی گرفتن به نظرم خیلی خیلی خوبه
وجودم شده پر از احساسات و منطقی که همدیگه رو نقض میکنن اما اینبار تصمیم گرفتم منطقو انتخاب کنم آخه یه درس بزرگ گرفتم و فهمیدم که منطق احساس آدمو حفظ میکنه ...اما اگه فقط و فقط فرمانروایی احساسو بپذیری خیلی زود می بینی که از اون همه احساس قشنگ چیزی نمونده و فقط یه خاطره ی بد با یه عالمه قضاوت اشتباه تو ذهنت تلنبار شده ...یادمون بمونه که اجازه نداریم متنفر باشیم
...
من پر از حس دوس داشتنم... پر ازعشق...پر از آرزوهای رنگارنگ و آسمونی ...اینارو همیشه با خودم دارم و هیچکدومشون رو فراموش نمیکنم ...هیچوقت فراموش نمیکنم...فقط گاهی باید گذشت ...برای بهتر شدن باید گذشت و ایمان دارم که لبخند بازم مهمون روزامون میشه...و خدای مهربونیای بی نهایت تا همیشه نگهدارمون خواهد بود ...
زیبا و پر از صداقت!
امیدوارم همیشه مثبت اندیش و شاد باشین!
مرسی که سرزدی
ممنون ...