-
تو را به روزهای زیبای زندگی می سپارم ...
دوشنبه 12 فروردینماه سال 1392 11:18
برای روزهای باتو بودنم شاید حرف هایم همانند بغضی باشد که هیچگاه شکسته نشد و در حصار سینه ام مخفی ماند, شاید دلیلش همین بهانه های ساده همیشگی باشد شاید هم تقصیری که نمی دانم و هیچگاه هم ندانستم که باید بردوش تو بیندازم ... یا خودم ... تو بگو از روزهایی که بدون من گذشت روزهایی که تو هم ندانستی به کدامین جرم دور از هم...
-
آدم ها ...
جمعه 9 فروردینماه سال 1392 23:33
آدم ها لالت می کنند... بعد هی می پرسند... چرا حرف نمی زنی؟؟! ... و این خنده دارترین نمایشنامه ی دنیاست! نیل سایمون
-
یکبار زندگی
جمعه 9 فروردینماه سال 1392 23:20
اگه دلتنگ کسی شدی...زنگ بزن +میخوای کسی و ببینی...دعوتش کن +میخوای بقیه درکت کنن...حرف بزن +سوال داری... بپرس +چیزی میخوای ...برو دنبالش +از چیزی خوشت میاد...حفظش کن +از چیزی خوشت نمیاد... ترکش کن +عاشق کسی هستی...بهش بگو ساده باش ...ما فقط یکبار اینجاییم اگه عاشق کسی هستی...بهش بگو...
-
از دوست داشتن ...
دوشنبه 7 اسفندماه سال 1391 20:11
800x600 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 سرود زیبای دوست داشتن را زمزمه میکنم و نهیب میزنم به دنیای بی تفاوتی این روزهایم ,تا به خاطر بیاورم ... به خاطر بیاورم که دوست میدارم ... دوست میدارم ... دوست میدارم... در خیالات رنگارنگ کودکانه ام بالا و پایین میپرم و جشن میگیرم آرامش...
-
زهیر
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 13:42
کتاب زهیر نوشته نویسنده ی معروف برزیلی پائولو کوئیلو هستش من که عاشق نوشته هاشم هربار هرکتابی ازش خوندم انگار داشت باهام حرف میزد دقیقا به من کمک میکرد که تو حل مشکلاتم چیکار باید بکنم ... این کتاب داستان یه مرد ترانه نویسه که ادعا میکنه نویسندس اما هیچوقت جرات نوشتن کتاب رو نداشته اما در حقیقت این بزرگترین آرزوی...
-
پنجره را باز میکنم ...
چهارشنبه 18 بهمنماه سال 1391 17:35
پنجره را باز میکنم .... مگر میشود؟؟ تو به من بگو... مگر میشود این هوا و این روزها تو را به خاطرم نیاورد ...؟! توبه من بگو کجای این زندگی جاماندی یا جاماندم که روزهایم بوی تنهایی محض گرفته .... ... به من بگو زیر کدام آسمان نگاهت را از من گرفتی ک دیگر هیچ کجا ,هیچ کجای این دنیا گرمای دستانت را ... از روزهای عاشقانه مان...
-
یک قطره زندگی ...
پنجشنبه 12 بهمنماه سال 1391 00:17
دلتنگی های هر روزه ام را مرور می کنم و بهانه های الکیه این روزها را هم... روزهایم پرازعطر خاطره های زیبا و دورند ... درست مثل عطرنان گرمی که سال هاست آنرا باخودم از خانه مادربزرگ به یادگار آورده ام ... درست مثل خانه ای که درآن قد کشیدم و بزرگ شدم ... مثل پدر و مادرم... که بهترین یادگار آن روزها هستند ... و مثل...
-
پیش از اینها ... شعری زیبا از فروغ فرخزاد
سهشنبه 21 آذرماه سال 1391 12:51
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود از خدا، در ذهنم این تصویر بود آن خدا بی رحم بود و خشمگین خانه اش در آسمان، دور از زمین بود، اما در میان ما نبود مهربان و ساده و زیبا نبود در دل او دوستی جایی نداشت مهربانی هیج معنایی نداشت هرچه می پرسیدم، از خود، از خدا از زمین، از آسمان، از ابرها زود می گفتند: این کار خداست پرس و جو از...
-
یه دنیا خوشحالی
دوشنبه 6 آذرماه سال 1391 11:09
یه خبرخوب....!!!!! شاید شنیدن خبر خاله شدن واسه هر کسی یه دتیا ذوق وشوق میاره واسه منم همینطوره ... کلی ذوق دارم... تازه اونم بعد از شش ماه دیگه خیلی سورپرایزه که تازه با دیدن شکم خانوم بفهمی قراره خاله شی... این چن روزم که مااومدیم تهران و من اخرهفته ی مشهدو کامل پیچوندم احساس میکنم به اینجا بودن نیاز دارم واسه همین...
-
درد دل
سهشنبه 30 آبانماه سال 1391 15:27
-
...
چهارشنبه 19 مهرماه سال 1391 10:53
یه شعر خیلی زیبا ازمارگارت میچل با ترجمه یغما گلرویی خوندم , گفتم بذارمش اینجا شماهم حتما خوشتون میاد ... واقعا زیباست .... Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA چون دوستت میدارم مجبور نیستی آنگونه که روز آشنایی مان...
-
یه احساس ملس ...
یکشنبه 16 مهرماه سال 1391 11:09
روزای قشنگ پاییزی تند و تند میگذرن و من محو این همه زیبایی میشم ...چقد این روزا قشنگن... مهم نیست که من توی وجود خودم درگیریا و دل مشغولیای خاص خودمو دارم مهم اینه که ذات این روزا قشنگه و هیچ چیز نباید احساس این زیباییو از من بگیره... احساساتمو کنترل میکنم گاهی وقتا خیلی سخته فریاد نزدن و تو وجودت خفه کردن اما خوب...
-
کنیز ملکه مصر
شنبه 28 مردادماه سال 1391 12:32
واسه محمد و مینوی عزیز که این مدت به یادم بودن ... کتاب که زیاد دست گرفتم اما خوب نمیدونم چرا این مدت نشد بیام و خیلی هم دلم تنگ شدم واقعا ... (کنیز ملکه مصر) داستان تاریخی به ترجمه ی ذبیح الله منصوری... داستان کلئوپاترا ملکه ی مصر از قول کنیزش شرمیون هستش و فوق العادس ... یعنی باید بگم از وقتی این کتابو خوندم گفتم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 مردادماه سال 1391 12:24
من اوووووووووووومدم بعد یه تاخیر یه ماهه فک کنم سرم شلوغه دیگه خیلی دلتنگ همه ی دوستام هستم و امروز به همتون سر میزنم دوستون دارم ... یه عالمه
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 تیرماه سال 1391 10:40
خیره شدم به این صفحه ... حرفی نیست برای گفتن هیچ حرفی ندارم ... هیچی ... سه نقطه خالی ... سه نقطه ی تنها فقط همین
-
مانولیتو
سهشنبه 2 خردادماه سال 1391 10:26
مانولیتو مجموعه داستان های کوتاه هفت جلدی اثر" الویرا لیندو " داستان نویس اسپانیایی . یه کتاب فوقالعاده جالب که خاطرات زندگی یک پسربچه ی نه ساله رو با بیان خودش به تصویر می کشه. البته من خودم فعلا فقط دو جلدش رو تونستم بخونم اما همونطور که روی جلد این کتاب هم نوشته شده :" چند خط از این کتاب رو بخون و...
-
شهر هرت کجاست ؟؟؟
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1391 14:39
- شهر هرت جایی است که رنگهای رنگین کمان مکروهند و رنگ سیاه مستحب. - شهر هرت جایی است که اول ازدواج می کنند بعد همدیگر رو میشناسند. - شهر هرت جایی است که بهشتش زیر پای مادرانی است که حقی از زندگی و فرزند و همسر ندارند.. - شهر هرت جایی است که درختها علل اصلی ترافیک اند و بریده می شوند تا ماشینها راحت تر برانند. - شهر...
-
دل نوشته
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1391 14:05
روزهای آخر اردی بهشت را هورت می کشم... چقدر زیبایی میهمان این روزهایم شده است ؛اصلا اردی بهشت ها همیشه برایم زیبا بوده اند اما این بار ... زیباتر از همیشه چقدر رنگ این روزها را دوست دارم و چقدر بی تاب می شوم گاهی ... نگاهم را دوخته ام انتهای آسمان ... چقدر خوب می شود اگر خدا را ببینم و آن جا در حجم بی پایان زیبایی اش...
-
امروز ۱۰ام اردی بهشته ...
یکشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1391 14:40
یک ساله پیش مثل امروز این وبلاگ ساخته شد یادش به خیر اون روزای اردی بهشته پارسال اینجا هوا خیلی گرم تر بود ... اون روزا گذشتن و من الان ترم 6 ام ترم 6 آمار دانشگاه فردوسی با کلی خاطرات رنگارنگ اون روزا گذشتن اما هنوز روزهای زیادی برای زندگی کردن باقی مونده ... یه چیزایی عوض شدن یه چیزایی هم نه وشاید من هم پشت...
-
**** سال نو مبارک ****
شنبه 26 فروردینماه سال 1391 10:04
سلام دوستای خوبم بایه تاخیر خیلی زیاد سال نو مبارک امیدوارم تو این سال جدید زندگیتون رنگ بهتری بگیره وعشق و مهربونی بیشتر از همیشه تو قلبتون جابگیره امیدوارم یه آدم خاص باشین با ویژگی های خاص . که خاص بودنش کسیو نمی رنجونه ِ آدمی که دیگرانو فقط و فقط بخاطر خودشون دوست داره وغیر ازاین هیچی... به امید بهترین ها واسه همه...
-
عید اومدا....
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1390 11:19
امروز دقیقا ۸ روز مونده تا عید حال و هوای همه بهاریه. آدما پر از لبخند و خوشحالین ... اما... کاش پشت این لبخند و شادی یه خرده به یاد همدیگه هم باشیم . آخه فکر میکنین تو این کشور چند تا خونواده هستن که این روزا قلبشون پر از غصس؟ چند تا بچه هستن که آرزوی خریدن لباس عید واسشون به اندازه ی سالای عمرشونه؟ اصلا ما به این...
-
کسی که مثل هیچکس نیست ...
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 11:27
من خواب دیده ام که کسی میآید من خواب یک ستاره ی قرمز دیده ام و پلک چشمم هی میپرد و کفشهایم هی جفت میشوند و کور شوم اگر دروغ بگویم من خواب آن ستاره ی قرمز را وقتی که خواب نبودم دیده ام کسی میآید کسی دیگر کسی بهتر کسی که مثل هیچکس نیست، مثل پدر نیست ، مثل انسی نیست ، مثل یحیی نیست ، مثل مادر نیست و مثل آن کسی است که...
-
زندگی خیلی قشنگه ...
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 10:45
امروز اینجا هوا بارونیه نمی دونین چقد قشنگه, اصلا هوا تاریک شده اینقد که آسمون گرفته رفتم زیر بارون نمیدونم چرا تو این هوا دل آدما اینقد میگیره... یاد تمام خاطرات خوب و بد زندگیت میفتی و به همشون فکر میکنی, بعضیاشون انگار همین دیروز اتفاق افتادن, خیلی تازن, خیلی عمیقن , بعضیاشو اصلا باورت نمیشه که خودت متحمل شده باشی....
-
کیمیاگر
شنبه 29 بهمنماه سال 1390 08:58
"کیمیاگر" عنوان کتابی از "پائولو کوئیلو" نویسنده ی برزیلی که مطمئنا خیلی از ما با آثارش آشنا هستیم و البته باید بگم که این کتاب معروف ترین اثر این نویسندس.در آمریکای لاتین فقط آثار مارکز هست که خوانندگان بیشتری نسبت به آثار پائولو کوئیلو داره . اصولا کتاباش جنبه ی خود شناسی دارن و حالت داستان گونه...
-
سعی کن همیشه یادت بمونه ...
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1390 14:12
هیچ گاه از محبتت برای کسانی که دوستشان داری زنجیر نساز, اول حق زندگی برایشان قائل باش . اجازه نده با هیچ کدام از دوست داشتنها و احساس مالکیتی که در وجودت احساس میکنی کمر به نابودی روح و روان دیگری ببندی. یادت باشد همه ی قرار دادها را روی کاغذ بی جان نمی نویسند بلکه بعضی از عهدها را روی قلب می نویسند, حواست به این...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1390 13:52
من برگشتم دوباره برگشتم ... با یه حال ....... شاید خوب اتفاقای خوب تو این چند روز زیاد بود چیدن خونه ی سیمین و سجاد و هدیه شدن تمام زیبایی ها به اون خونه آروم بودن اوضاع خوشحال بودنشون انگار همه چیز کامله تا ۱۱ اسفند برسه و خوشحالیشون کامل بشه و خوشحالیه همه ی ما. والبته خوشحالیه بی حد ومرز من که البته همش بخاطر نزدیک...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 13:34
سلااااااااااام من اومدم بعد از تقریبا یک ماه نسبتا سخت امتحانام امروز تموم شد الانم تو دانشگام هنوز دلم تنگ شده بود واسه اینجا الان کلی خوشحالم که آخرین امتحانو دادیم ومیریم تا ۲۴ بهمن احتمالا ۳ یا ۴ روز دیگه بریم تهران الان باید برم اما خیلی زود برمیگردم ودوباره می نویسم منتظرم باشین فعلا
-
زمستان آمد و من هنوز هم ... دوستت دارم .
شنبه 3 دیماه سال 1390 11:50
سلام بنفشه های خفته زیر برف ها ... من آرام آرام حرف می زنم، من آرام آرام حرف می زنم که مبادا خواب بی گاه کبوتران را بر آشوبم. من آرام از زمستان می گویم مبادا صدایم فراتر رود از صدای سوختن هیمه ها ی هیزم در پیت های حلبی کنار بساط شب. بگذار عاشقانه ها در این سرما جاری شوند، جاری شوند در واژه ها بگذار این بخار درآمده از...
-
...و زمستان ثانیه, ثانیه نزدیک می شود !
دوشنبه 28 آذرماه سال 1390 15:24
الآن که دارم می نویسم دو شب دیگه تا یلدا مونده ... یادش بخیر یلدای پارسال. خاطرات قشنگی برام به یادگار موند ... البته فقط خاطره . نمیدونم چراحتی واسه اینجا,دفتر دلتنگیام هم حریم قائل میشم . انگار یه چیزایی هست که فقط وفقط باید بین خودم وخدای خودم باقی بمونه. عاشق پائیزم , عاشق لحظه لحظه هاش ... از اولین بارون پائیزی...
-
روزای زندگی
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1390 11:56
سلااااااااااااام من بعد از یه مدت نسبتا طولانی اومدم ... باورتون نمیشه چقد خستم ُ این میان ترمای پشت سرهم که دیگه تقریبا شدن شبیه پایان ترم خیلی خسته میکنه آدمو . این هفته سه تا میان ترم داشتم . یه دونه ۱شنبه .یکی ۲ شنبه . امروزم آخریش بود. همین الآن از سرجلسه اومدم ... تازه ۱۲ دوباره کلاس دارم . خیلی هفته ی سختی بود...