-
خدا همین جاست ... همین نزدیکی
شنبه 12 آذرماه سال 1390 10:09
خداوند خطاب به بنده هاش میگه : " من تو سفره های خالی شما هستم ... توی سرفه های مادر بزرگ . توی پینه های دست آدمای بدبخت و فقیر . توی دل مردی که شب با جیب خالی به خونه میره . توی فکر اون فیلسوف بیچاره که میخواد منو ثابت کنه اما نمیتونه . توی چشای سرخ شده ی کسی که به ناحق سیلی میخوره اما خجالت میکشه گریه کنه .توی...
-
قطعه گمشده
یکشنبه 15 آبانماه سال 1390 13:10
این متن زیبا از طرف گروه روزنه برام فرستاده شد ... خیلی از خوندنش لذت بردم گذاشتمش اینجا که اگه شما هم دوس داشتین بخونینش . آدم همیشه دنبال قطعه ای گم شده است، هیچ آدمی را نمی توان یافت که قطعه خود را جستجو نکند فقط نوع قطعه هاست که فرق می کند، یکی به دنبال دوستی است دیگری در پی عشق؛ یکی مراد می جوید و یکی مرید یکی...
-
دوستی با خداوند
سهشنبه 10 آبانماه سال 1390 10:02
کتاب " دوستی با خداوند " به نویسندگی نیل دونالد والش , گفتگویی نا متعارف با خداونده که فوق العاده جذاب و تاثیر گذاره . باور کنید به خیلی از سوالایی که هر کدوممون تو زندگی از خدا داریم پاسخ داده شده و واقعا طرز فکر آدمو نسبت به خدا تغییر میده , خدایی که هر کدوممون به یه نحوی تو زندگی فقط ازش ترسیدیم و شاید...
-
روز آمار
یکشنبه 1 آبانماه سال 1390 13:20
خوب اینم از روز آمار ُ تازه جشن آمار تو دانشکده تموم شد . امسال بچه های انجمن علمی حسابی ترکوندن. من که خیلی راضی بودم ... تازه دکتر ارقامی هم سخنرانی کرد ُ اونم یه سخنرانی حسابی ... کلی خندیدیم . یکی از سخنرانا گفت من اولین روز از دومین ماه سومین فصل سال رو که متعلق به شماست بهتون تبریک میگم ( چقد خوشم اومد از این...
-
گاهی ُ چقدر دلگیر میشوم !
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 10:44
خیلی سخته روز و شبتو به امید شنیدن بهترین خبرا یا لااقل خبرای بهتر بگذرونی اما هیچ خبری ازشون نشه . خیلی سخته دلت تو سینه واسه هزارمین بار بشکنه و هیچ شونه ای نشه تکیه گاه گریه هات ... سخته چشات بشن پر اشک و فقط تلاش کنی اشکات رسواگرت نباشن ... ناامید باشی اما دائم به خودت تلقین کنی همه چیز درست میشه و حق ندارم ناامید...
-
صد سال تنهایی
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 13:04
سلام به همه امروز میخوام رمان " صد سال تنهایی " رو معرفی بکنم البته فک میکنم این کتاب معرف حضور خیلیا باشه . این رمان برنده ی جایزه نوبل ادبیات در سال 1982 هستش و اگرچه در اواسط کتاب ممکنه داستان مقداری براتون خسته کننده به نظر بیاد اما در نهایت کتاب بسیار جالبیه و به قول یکی از ناشران این کتاب اگر صد سال و...
-
برای محمد و مینوی عزیز
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 10:59
امروز ۵ مهرماه ، دو روز دیگه مونده تا جشن عروسی محمد و مینو . این پستو واسه شما دو تا عزیز میذارم چون یه دو سه روزی دسترسی به اینترنت ندارم و خواستم پیشاپیش تبریک بگم . براتون خوشحالم چون می دونم یه زندگی پر از عشق رو تجربه می کنین و امیدوارم تلخیای زندگی هیچوقت طعم شیرینه این لحظات رو از یادتون نبره . براتون آرزو می...
-
یه حس عجیب
یکشنبه 3 مهرماه سال 1390 12:13
سلام دوستای خوبم چند روزی نبودم آخه هفته ی قبل خبر فوت خاله ی مامانو بهمون دادن ... خیلی مهربون بود ، مامان من بعد از فوت مامان خودش اونو جای مادرش می دونست ... جمع و جور کردیم و خیلی زود خودمونو رسوندیم سبزوار . چه حس بدی پیدا کرده بودم َ آخه اصلا باورم نمی شد تازه یه ماه پیش دیده بودمش خوبه خوب بود حالش و حالا یه...
-
به حق کارای نکرده ...
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 18:36
سلام دوستای خوبم منم مثه خیلی از شما عضو گروه روزنه هستم َ میلی دریافت کردم که خیلی جالب و البته باید بگم از نوع خنده دارش بود . فک کردم با گذاشتن این عکسا می تونم لحظات خوبی رو به شما هدیه بدم . امیدوارم لذت ببرین .
-
همه چی سر جاشه ...؟
جمعه 25 شهریورماه سال 1390 00:21
آیا همه چیز تو زندگی واقعا همون چیزیه که باید باشه ؟ ... من همونی هستم که باید باشم ؟ تو چی؟ به خودت چه نمره ای میدی؟ راضی هستی از خودت؟ تو زندگی عذاب وجدان که نداری؟ از چیزی که نگران نیستی ؟ دلت که قُرصه ایشالله؟ دل که نشکوندی ! غمو که مهمون دل کسی نکردی ؟ اشکو که رو گونه ی کسی نخواستی ؟ ... شخصیت کسیو که تیکه پاره...
-
بالاخره راحت شد ...
چهارشنبه 23 شهریورماه سال 1390 14:52
خوب خدارو شکر آبجی مام امروز دفاعشو کرد و راحت شد َ ۷۵ / ۱۹ واقعا شاهکاره ، خیلی خوشحالم ... امروز واسش روز قشنگیه ، بالاخره بیدار خوابی کشیدن و تلاشای مکرر نتیجه داد و امشب یه خواب راحت میکنه . آبجی جونم خیلی دوست دارم به امید روزی که خبر قبولیه دکتراتو بهم بدی .
-
خدای مهربونیا ... تویی اول و آخر همه چیز
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 17:57
وااای خدای مهربونم َ فقط میخوام بگم خیلی دوست دارم . تو برزخ موندم نمی دونم این چه شرایطیه که توش اصن نمی تونم بفهمم درست و غلط چیه ... فقط به درگاهت واسشون دعا می کنم َ خودت اون چیزیو که صلاحه پیش بیار نذار چوب ندونم کاریا رو بخورن دوستای من این روزا بیشتر از هروقتی به دعای تک تکتون نیاز دارم َ کی میدونه چی میشه ؟...
-
وجدان بیدار ...!
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1390 21:05
چند روزی مامان رفته سفر ، البته نمیشه گفت سفر. رفتن دنبال کارای دفاعیه ، البته مام میریم تا چن روز آینده اما خب فعلا تنهاییم ... یه خورده کاری تر از قبل شدم ، سرم شلوغه دیگه . ... واقعا مامانا که نیستن خونه چقد سوت و کوره ... امروز نشستم کلی search کردم قالب وبلاگو عوض کنم این آخراش دیگه واقعا خسته کننده شد ، حالا نمی...
-
اهل کتاب هستی ؟
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1390 23:32
سلام به همه ی دوستای خوبم از اونجایی که من کتاب خوندنو خیلی دوس دارم تصمیم گرفتم اینجا به معرفی کتاب بپردازم َ یعنی کتابای مفیدی که تاحالا خوندمو معرفی کنم .... فک می کنم با کمک شما اینجا میتونه خیلی پربار باشه ، دوس دارم نظر بدین و البته معرفی کتابم یادتون نره لطفا ... چند روزه پیش افتخار آشنایی با یه دوستو پیدا کردم...
-
مرور
جمعه 18 شهریورماه سال 1390 12:45
فرصت خوبیه شبا، که بشینیم دعا کنیم نیازا و نذرای نداده رو ادا کنیم هرچی کردیم و نکردیم بنویسیمش یه جا سه چهار روز دیگه، یه بار بهش نگا کنیم دلامون بدجور اسیرِ عصر آهنی شدن واسه زخم این غریبی طلب شفا کنیم آخه کی فکرشو می کرد مائی که با هم بودیم تو روزای بی کسی دست همو رها کنیم غصه های خیلیا سر می کشه به آسمون دو سه تا...
-
دلم از خیلی چیزا گرفته ...
جمعه 18 شهریورماه سال 1390 00:40
هوای این روزام ابریه ُ ابری و دلگیر دنیای این روزام دنیای سردر گمیه که نمی دونم هنوزم توش هوایی واسه نفس کشیدن هست یا نه ... دنیایی که از دست و پنجه نرم کردن با غصه هاش خورد شدم ... وای که چقد همه چیز سیاه شده ... آدمی بودم که خیلی ادعام می شد به اینکه باید مثبت ببینم ُ آره ُباید مثبت نگاه کنم ...اما الان ... شاید...
-
من گم شده ام ...
پنجشنبه 10 شهریورماه سال 1390 00:28
چند روز پیش یه متن زیبا که خیلی هم روم تاثیر گذاشتو خوندم ُ واسه شمام گذاشتمش فک می کنم خوشتون بیاد . آدمو به فکر می بره ُ وقتی می خوندمش به این فکر کردم که توی روز روز زندگیم چقد نسبت به آدما و احساساساتشون بی تفاوت بودم و اینکه چند تا آدم نسبت به من این بی تفاوتیارو داشتن ... آره ُ دل شکوندن آسون و دل کندن سخته ُ صد...
-
... یه سال گذشت ...
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1390 15:32
سلام ......... نه به قرن به قرن اپ نکردنم نه این هرروز اومدنم خوبُ امروز تولدمه دیگه... تموم شدن ۲۰سالگی. نمی دونمُ حقیقت اینه که این روزو باید جشن گرفت امانمی دونم چرا می ترسم ازاین بزرگ ترشدن شناسنامه ای امروز کلی اس داشتم ُ کلی تلفن ازطرف دوستایی که بادنیا عوضشون نمی کنم آدمایی که فراموشم نمی کنن و بودنم براشون...
-
من هنوز خوبم ... تو خوبی؟
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 12:03
سلام به همه ی دوستای خوبم امیدوارم خوب باشین تو این هوای گرم تابستون و ۱۶ساعت روزه گرفتنی که واقعا سخته(خدایی این آخراش دیگه واقعا سخت شده) دلم واسه تموم دوستام تنگ شده ُتابستون خوبی بود راستش کلی کتاب خوندم و ....کارمفید اما خوب اتفاقایی هم افتاد که صرف نظر می کنم ازگفتنشون...امیدوارم خدای پاک ومهربونم قشنگ ترین...
-
شعری زیبا از " واراند "
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 10:30
....پاییز می آید به استقبال این روزهای.... نشسته ام در آپارتمان 108متری ام که با دست های کوه دوسلام فاصله دارد! درخت های این حوالی,به عطسه های پاییز خیلی خیلی حساس هستند! درخت پشت پنجره را جا گذاشتم در روزهای دور! نمی توانست کنار بیاید با این روزگار مرتفع...! با سونامی تنهایی وسکوت! ... Loneliness is my best friend! ....
-
همیشه سپاسگزار باش ...
دوشنبه 24 مردادماه سال 1390 19:18
برای فرصت های دوباره بگو « متشکرم » به صدمات گذشته بگو « خداحافظ » با دل امیدوار به آینده بنگر در موقع لزوم بگو « متاسفم » نگذار مشکلات کوچک تبدیل به مشکلات بزرگ شوند یادت باشد که دوست داشتن و دوست داشته شدن بزرگترین هدیه و موهبت زندگی ست ...
-
13 نکته برای زندگی
شنبه 25 تیرماه سال 1390 11:41
ـ دوست دارم تورا نه به خاطرشخصیتت بلکه به خاطر شخصیتی که در هنگام با تو بودن پیدا می کنم. ۲ ـ هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث ریختن اشک های تو نمی شود. ۳ ـ اگر کسی تو را آن طور که می خواهی دوست نداشت به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد. ۴ ـ دوست واقعی کسی است که دستهای تو را...
-
گاهی ...
چهارشنبه 15 تیرماه سال 1390 19:13
لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی ببینی باز هم میخواهی به آن خانه برگردی یا نه؟ لازم است گاهی از مسجد، کلیسا بیرون بیایی و ببینی پشت سر اعتقادت چه میبینی ترس یا حقیقت لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی، فکر کنی که چهقدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است؟ لازم است گاهی درختی، گلی را آب بدهی، حیوانی را...
-
من برگشتم
چهارشنبه 15 تیرماه سال 1390 18:58
سلام دوستای خوبم ایشالله که خوبه خوب باشین به خاطره امتحانا یه مدت نبودم ُمی دونین که. امیدوارم زندگی بروفق مرادباشه وهمه چی آرومه آرومُ غصه ای توقلب مهربونتون نباشه وبه جاش فقط عشق باشه وعشق ُ امیدوارم خسته نباشینُ و این روزایی که میگذره جزو بهترین وزیباترین روزای عمرتون باشه و هیچ کس متحمل دردی نباشهُ البته می دونم...
-
فاصله
یکشنبه 8 خردادماه سال 1390 14:42
چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد و او هنوز شکوفاست بین آدمها کسی به خاطر پروانه ها نمی میرد تب غرور چه بالاست بین آدمها و از صدای شکستن کسی نمی شکند چه قدر سردی و غوغاست بین آدمها میان کوچه ی دل ها فقط زمستانست هجوم ممتد سرماست بین آدمها ز مهربانی دل ها دگر...
-
سرود آشنایی
شنبه 7 خردادماه سال 1390 16:52
کیستی که من اینگونه به اعتماد نام خود را به تو می گویم کلید خانه ام را در دستت می گذارم نان شادیهایم را با تو تقسیم می کنم و در کنارت می نشینم و بر زانو ی تو این چنین آرام به خواب می روم کیستی که من اینگونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم؟ *احمد شاملو*
-
شازده کوچولو
شنبه 7 خردادماه سال 1390 13:51
سلام به همه ی دوستای عزیزم : اینجا گوشه ای از جملات کتاب معروف و زیبای شازده کوچولو رو براتون میذارم ُاین شاهکار پرخواننده ترین کتاب بعد از انجیل در جهانه. خوندن این کتابو به همه توصیه میکنم. * ساکنان زمین از قوه ی تخیل محرومند و آنچه می شنوند تکرار میکنند. * اهلی کردن چیزیست که امروزه فراموش شده و آن یعنی پیوند بستن....
-
چون رود جاری باش ...
شنبه 7 خردادماه سال 1390 13:47
چون رود جاری باش کتابیست اثر پائولوکوئیلو که درآن خاطرات ودیده ها وشنیده های خودش رو درسفرهای مختلفش نقل کرده. *مداد همیشه اثری از خود بر جای می گذارد بدان هر کاری در زندگی ات می کنی ردی به جای می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری که می کنی هشیار باشی و بدانی چه می کنی. *بدان که تصحیح یک خطا کار بدی نیست. *بدان که باید...
-
باور نکن تنهاییت را...
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 16:32
باور نکن تنهاییت را من در تو پنهانم تو در من ازمن به من نزدیکتر تو ازتو به تو نزدیکتر من باور نکن تنهاییت را تا یک دل و یک درد داری تا در عبور از کوچه ی عشق بر دوش هم سر می گذاری دل تاب تنهایی ندارد باور نکن تنهاییت را هر جای این دنیا که باشی من با توام تنهای تنها من با توام هر جا که هستی حتی اگر با هم نباشیم حتی اگر...
-
رهگذر
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 16:24
سخن از ماندن نیست من و تو رهگذریم، راه طولانی و پر پیچ و خم است، همه باید برویم تا افقهای وسیع،تا آنجا که محبت پیداست و شاید اینجا سر آغاز بودن است و من و تو و هیاهوئی در شهری سبز و آبی و خاکستری ما می گریزیم شاید از بودن شاید از ماندن شاید از رفتن جز هراس ما را چه باید من و تو رهگذریم به فردا بیندیش به طلوعی دیگر و...